گویند ابوحامد محمد غزالى آن چه را فرا مى گرفت در دفترها مى نوشت. وقتى (زمانی) با کاروانى در سفر بود و نوشته ها را یک جا بسته با خود برداشت . در راه گرفتار راهن شدند. غزالى رو به آنان کرد و به التماس گفت: این بسته را از من نگیرید دیگر هر چه دارم از آن شما. ان را طمع زیادت شد، آن را گشودند و جز دفترهاى نوشته چیزى نیافتند. ى پرسید که این ها چیست؟ چون غزالى وى را به آنها آگاهى داد، راهزن گفت: علمى را که ببرد به چه کار آید. این سخن ، در غزالى اثرى عمیق گذاشت و گفت: پندى به از این از کسى نشنیدم و دیگر در پى آن شد که علم را در دفتر جان بنگارد. آرى بهترین دفتر دانش و صندوق علوم براى انسان گوهر جان و گنجینۀ سینۀ او است. باید دانش را در جان جاى داد و بذر معارف و علوم را در مزرعۀ دل به بار آورد که از هر گزند و آسیبى دور، و دارایى واقعى آدمى است. علامه حسن زاده آملی

داستان کوتاه آموزنده


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دل نوشته های هادی طالب نیری 20bekhar دنيايي سرگرمي ایلیا راپل Resaer مجله وبلاگ پوریا جامعی خانه سبز خرید اینترنتی سرشیشه نچرال اونت